کد مطلب:36072 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:107

امام، از اشتباه و نقصان در فکر، معصوم است











در این قسمت از كلمات امام مومنان، دو مطلب بسیار مهم است كه باید هر یك مستقل و جداگانه مورد بحث واقع شود: یكی بحث كلامی و اصول اعتقادی و دیگر بحث تربیتی، اخلاقی، اجتماعی.

و اكنون بحث اول: در این عبارات خواندیم كه فرمود: مبادرت به وصیت و پیام كردم كه مبادا دچار نقصان و ضعف در رای و نظر شوم و آن رای صائب، نافذ و دور بینانه ام رو به نقصان و كاهش بگذارد.

و ظاهر این عبارات این است كه امام امیرالمومنین علیه السلام نیز مانند سایر افراد در معرض از دست دادن قوای دراكه می باشند و همچون دیگران ممكن است پیری و كهنسالی در فكر و اندیشه اش اثر بگذارد و قوای عقلانی او را ضعیف گرداند.

و از اینرو ابن ابی الحدید معتزلی در ذیل جملات یاد شده می گوید: این كلام دلالت دارد بر بطلان گفتار كسیكه می گوید ممكن نیست كه در رای و نظر امام، نقصان و كاهشی پدیدار گردد و امام از امثال این مطالب، معصوم می باشد. چنانكه جمله ی: «او یسبقنی الی بعض غلبات الهوی و فتن الدنیا». دلالت دارد بر اینكه لازم نیست كه امام از غلبات هوی و از فتن دنیا مصون و محفوظ باشد.[1] و این گفتار ابن ابی الحدید موجب تاسف و نگرانی است و بالاخره در این مقام و تا آنجا كه به خاطر دارم در یك مورد دیگر یكی از مسلمات مذهب امامیه را باد انكار گرفته است.

[صفحه 74]

و اكنون برای تحقیق مطلب میگوئم: در مورد این عبارات، سه نظریه است.

1- نظر ابن ابی الحدید كه ذكر كردیم و خلاصه برداشت او از این جملات، این است كه امام علی بن ابی طالب علیه السلام خود منكر مقام عصمت از برای خود می باشند و مصونیت از خطا و اشتباه را راجع به خودشان نفی كرده اند چنانكه عصمت فرزندشان امام حسن علیه السلام را از پیروی هوا و هوس و مغلوب شدن در برابر فنن دنیا نفی فرموده اند.

2- بعضی از اهل فضل و از صاحب نظران شیعه بر آنند كه این جملات بكلی از امام امیرالمومنین علیه السلام نیست.

نویسنده ی عراقی سید حسن قبانجی نجفی در این مورد می نویسند: پیش آمد كرد كه با استاد متبحر شیخ محمد علی اوردوبادی حفظه الله تعالی همان ایامی كه اشتغال به شرح این جملات از وصیت امام علیه السلام داشتم با هم گرد آمدیم و مذاكره ای در پیرامون این فقرات، صورت گرفت و راجع به مراد و مقصود آن حضرت مطالبی گفته شد. استاد صدور این عبارات را از امیرالمومنین عبشدت و سختی انكار كرد و به مقتضای علم و عرفان گسترده اش برای اثبات نظریه خود اقامه برهان عقلی نمود بعد ما از ایشان درخواست كردیم كه رای و نظریه خود را بر ما املاء كند وی اجابتكرد و صورت آنچه كه او افده كرده این است: این فقرات از مطالبی است كه صدور ان از مبدء خلافت كبری مورد اطمینان نیست زیرا امام، از خطا و لغزش و هر چیزی كه مقام او رااز بین برده و موجب نفرت قلوب از او باشد، مانند نقصان در رای، معصوم می باشد. و این اصلی مسلم در نزد همه شیعه است. البته نقصان در رای و نظر در سنین بالا طبیعی است لیكن در افراد عادی، نه امام كه آغاز و دوران پایان عمر او یكسان است كه در تمامی حالات، مصون و محفوظ می باشد و نقص به سوی او در هیچ حالی راه نخواهد داشت.

و بعد برای اثبات مطلبخود (یعنی عدم اعتماد به صدور این فقرات) جمله ی او یسبقنی الیك بعض غلبات الهوی و فتن الدنیا و تكون كالصعب النفور را ذكر كرده.

[صفحه 75]

و می گوید ایا معقول است كه امام مجتبی علیه السلام طوری باشد كه غلبات هوی بر او عارض شده و درگیری با آن داشته باشد؟ چیزی كه خود كاشف از غلبه هوی بر عقل وسیع آن بزرگوار است و حكایت از ضعف و سستی آن حضرت در مقاومت و مقابله ی با نفس اماره می كند آیا درست است كه آن حضرت به حدی از انحطاط برسد كه همچون حیوانی سركش بشود بطوری كه وادار كردن او بر حق و جذب نمودن او بسوی حق مشكل گردد؟ آیا می شود كه قلب امام از انقیاد برای حق قساوت و غلظت پیدا كند.

و در آخر سخن، به اوائل وصیت بر گشته و می گوید كلمه ی «عبدالدنیا و تاجر الغرور» به هر نحوی كه عبد و تاجر را معنی كنیم قابل انطباق با ائمه هدی علیهم السلام نیست كه آنان از غرور و پرستش دنیا بسی فاصله دارند... و ما چنان می بینیم كه هر كس به مقتضای این عبارات بگوید و معتقد باشد مرتكب امر عظیم و گناهی بزرگ شده و از جایگاه بسیار دشواری بالا رفته است.[2].

3- عبارات شریفع، مورد تشكیك یا انكار نیست و دلالت بر عدم عصمت ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین ندارد بلكه این نحوه عبارات در مقام وصیت پدر به فرزند تنها زیر همین عنوان و با تجرید از عناوین عصمت و ولایت و امامت است و گرنه از آغاز وصیت تعبیر به «من الولاد الفان» (یعنی وصیتی از پدری در آستانه فنا) نمیكردند بلكه مثلا می گفتند (من امیرالمومنین) یا (من خلیفه رسول الله). و امثال این تعابیر و اتفاقا با این عناوینی كه وصیت فرموده اند و تعابیر خاصه ای كه درباره خود و در مورد فرزند بكار برده اند قضیه، عاطفی تر شده و بر تاثر و تالم طرف بیشتر می افزاید این وصایا جنبه سمبلیك دارد و شیوه نمونه ی وصیت پدر به فرزند است كه در امتداد ادوار و اعصار، پدران دیگر نیز می توانند درباره فرزندانشان با عین این عبارات یا مشابه آن مواجه شده و توصیه و سفارش كنند. اگر وصیت كننده با این دید ملاحظه شود و كسیكه وصیت به او شده از این موضع، مورد نظر باشد، دیگر

[صفحه 76]

هیچگونه منافاتی با مقام عصمت ندارد و اتفاقا مقام توصیه و سفارش به فرزند و در صحنه تعلیم و تربیت، این چنین عبارات، نقش خاص و موثری دارد.

و در اینجا اولا به ابن ابی الحدید می گوئیم: ده ها و صدها عبارات و الفاظ در نهج البلاغه كه خود شما شرح كرده اید آمده كه معنی كنائی و خلاف ظاهر آن مراد است چه شده كه اینجا شما اینگونه پای بند به ظاهر الفاظ و عبارات شده اید؟ نكند كه با آنهمه اظهار علاقه به اما معصوم امیرالمومنین علیه السلام، در این مورد عصبیتو انحراف اعتقادی، ناخودآگاه تهیج شده و برای حمایت از غاصبان خلافت، چنین ضربه ای را به حساب خودبر پیكر عصمت امیرالمومنین علیه السلام و فرزند برومندشان امام مجتبی علیه السلام كه زبده سالكان راه حق و امام اهل تقوی و یقین اند وارد كرده اید؟

چنانكه به آقای اردوبادی عرض می كنیم كه ایا مجرد اینكه ظاهر كلامی مخالف با قواعد مسلم باشد موجب می شود كه انسان در صدور آن كلام، تشكیك كند یا بكلی صدور آن را انكار نماید؟! ما چقدر روایات داریم كه ظواهر آنها با قواعد و احكام مسلمه تطابق ندارد مع ذلك بنحوی حمل می شود كه با آن مطالب محرز منافاتی نداشته باشد شگفتا عبارات و وصایائی كه بزرگان دین بعنوان نمونه ی اعلای شیوه ی تربیتی شناخته اند به این سرعت، در تحت عنوان عدم مطابقه با معتقدات مسلم شیعه و مخالفت با حكم عقل، رد كرده و انكار نمائیم؟ آیا این نحوه بر خورد با یكقطعه مهم از عبارات نهج البلاغه، اصل كتاب را زیر سوال نمی برد و آیا سستی در افكار و عقائد از این ناحیه به وجود نمی آورد؟ شما كه می دانید بسیاری از مكالمات و خطاب ها و از جمله خطبات شرعی از قبیل «ایاك اعنی و اسمعی یا جاره» است به در می گویند تا دیوار بشنود، از فتاء خود سخن می گوید تا به شصت سال رسیده ها بفهمند، فرزند خود را تاجر غرور می خواند تا جوانان، به وضع خود آگاه شوند. از احتمال پیدایش نقصان در رای خود سخن می راند تا بزرگسالان متوجه این پی آمد شوم سنین بالا باشند و كار خود را به تاخیر نیندازند. بنابراین تمامی این تعابیر، متین و مطابق مقتضای حال است.

[صفحه 77]


صفحه 74، 75، 76، 77.








    1. شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 66.
    2. علی و الاسس ص 233 -235.